«دِی» در آیین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده است. ایرانیان باستان از این جهت به این ماه از سال «دی» میگفتند که ماه تولد خورشید بود. بدینسان، در دوران کهن و فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد. در اوستا، واژه «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» مفهوم «سال» را القا میکند (واژه «سرد» در زبان فارسی امروزی از همان واژه باستانی گرفته شده است).
واژه «یلدا» به معنای «زایش» است. باستانیان دریافته بودند که از فردای شب یلدا و از ابتدای دی، با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور فزونی مییابد. از این رو، اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند. به نوعی شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که این جشن به دلیل آغاز سال نو که همان ابتدای دی ماه بود نیز برگزار میشده است.
سفره شب یلدا که «می-یَزْد» نام داشت شامل میوههای تر و خشک و آجیل (یا به اصطلاح زرتشتیان، لُرْک) بود که از لوازم این جشن و ولیمه بود.
در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی (ص ۲۵۵)، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده است. در نسخه موزه لندنِ قانون مسعودی، «خُره روز» نیز ثبت شده است، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» آمده است. خور روز (روز خورشید) یا همان یکم دی ماه را «دیگان» نیز میخواندند. این روز به مناسبت زایش خورشید تعطیل عمومی بود.
بعدها آغاز سال از انقلاب زمستانی (خُره-روز در انتهای پاییز) به ترازینه بهاری (نو-روز در انتهای زمستان) انتقال پیدا کرد (توضیح مختصر آنکه در نوروز نیز خورشید باز هم به نوعی زاییده میشود به این ترتیب که در روز اول فروردین خورشید با عبور از استوای آسمانی، از نیمکره جنوبی وارد نیمکره شمالی آسمان میشود و طول روزها بر شبها فزونی مییابد).